محمد معینمحمد معین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات لوبیا و خواهرش

پایان کلاس های تابستانه

بالاخره نوبت امتحان عملی تکه دوزی وسرویس خواب رسید22مرداد بود که چرخ خیاطی ووسایله مربوطه روبردیم فنی حرفه ای اماده دوخت شدیم بهمون گفتن که باید کوسن با2طرح بدوزیم هم دوره ای هام همه تقسیم کارکردن یکی طرح می کشیدیکی برش میزد دیگری هم اتو می کرد البته برای سرعت کار دیگه دوخت روشروع کردیم بااین حال توی سه ساعت کارمون تموم نشد مجبور شدیم فرداش هم بریم تاساعت 1ظهر اونجابودیم بلاخره تموم شد انصافا کارم تمیز از اب دراومد درضمن  روتختی هایی روکه دوخته بودیم گذاشتیم  همون جا تابهمون نمره بدن منم برای کوچولوم روتختی درست کرده بودم که خیلی خوب شده بود اخه همه ازش تعریف میکردن و عکس میگرفتن خلاصه برام دعاکنید نمره بالابگیرم قول میدم بزودی عک...
9 شهريور 1391

بدون عنوان

سلام   به وبلاگی های عزیز ازاینکه  نتونستم مطلب بنویسم متاسفم اخه یه مدت رفته بودیم مسافرت وقتی برگشتیم خواستم مطلب بزارم نمی دونم چه مشکلی پیش اومده بود که نمی تونستم وارد میز کار بشم هرکاری کردم موفق نشدم تاامروز که خود بخود درست شد نمی دونم از کجا شروع کنم از شیطنت های کوچولوم بگم یاازخریدهایی که براش کردم یااز امتحانم که  دادم  بهتر از کوچولوم بگم که توی شمکم اروم وقرار نداره  عزیزم وقتی تکون میخوری باباجونت ومهساجون کلی میخندن دیگه از من نگو که چقدر شادم می کنی هفته اخر ماه رمضان بود که یه مهمونی کوچولودادم البته باسرار خودم از صبح سرپا بودم اصلا استراحت نداشتم توهم انگار میدونستی مامان کارداره اصلا ت...
9 شهريور 1391
1